اﻣﺸﺐ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﺍﯼ ﺗﻮ بی انتها ﮔﺮﻓﺖ
ﺩﻧﯿﺎی ﺭﻧﮓ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ
ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻗﺪم ﺑﺰﻧﻢ ﺳﺎﺣﻞ ﺗﻮ ﺭﺍ
دریا دلش ﮔﺮﻓﺖ ﻭ پس از آن هوا گرفت
ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻪ از تو و من ها ﺷﻮﯾﻢ ﻣﺎ
ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻭﻟﯽ دلِ ﺗﻨﮓ شما ﮔﺮﻓﺖ
ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻣﺸﮑﯽ و ورق پارهای که ﺑﻮﺩ
ﻧﻘﺶ ﺩﻭ چشمهای ﺗﻮ ﺭﺍ بی هوا ﮔﺮﻓﺖ
افتادم و شکستم و نابودتر شدم
آشوب ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﻣﺮﺍ بیﺻﺪﺍ ﮔﺮﻓﺖ
فریادهای یخزدهام ﺩﺭ ﮔﻠﻮ ﺷﮑﺴﺖ
ﻭﻗﺘﯽ بنای ﺳﺮﮐ
امشب دلم برای تو بی انتها گرفت
ﺩﻧﯿﺎی ﺭﻧﮓ ﺑﺎﺧﺘﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﺮﺍ ﮔﺮﻓﺖ
ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻗﺪم ﺑﺰﻧﻢ ﺳﺎﺣﻞ ﺗﻮ ﺭﺍ
دریا دلش ﮔﺮﻓﺖ ﻭ پس از آن هوا گرفت
ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﮐﻪ از تو و من ها ﺷﻮﯾﻢ ﻣﺎ
ﻣﯽﺧﻮﺍﺳﺘﻢ ﻭﻟﯽ دلِ ﺗﻨﮓ شما ﮔﺮﻓﺖ
ﺧﻮﺩﮐﺎﺭ ﻣﺸﮑﯽ و ورق پارهای که ﺑﻮﺩ
ﻧﻘﺶ ﺩﻭ چشمهای ﺗﻮ ﺭﺍ بی هوا ﮔﺮﻓﺖ
افتادم و شکستم و نابودتر شدم
آشوب ﻧﺎﮔﺰﯾﺮ ﻣﺮﺍ بیﺻﺪﺍ ﮔﺮﻓﺖ
فریادهای یخزدهام ﺩﺭ ﮔﻠﻮ ﺷﮑﺴﺖ
ﻭﻗﺘﯽ بنای ﺳﺮﮐ
امشب دلم برای تو بی انتها گرفت